داستان جذاب منی که استراتژی میدانم در برابر شمایی که نمی دانی
سسکانس اول:
– بازار ریخت
– صبح روز بعد هم با صف فروش سنگین باز شد
– دانشجو: استااااددددد استادددد چه کار کنیممممممممممممممم چه کار کنیم!
– جواب: اونی که استراتژی بلده سهامش سبد شایع ش مخصه
– اونی که استراتژی بلده تفنگ بدست دنبال شکاره
– اونی که استراتژی بلده متظره تو سهمت بفروشی تا بخره
– اونی که استراتژی بلده از این کانال به اون کانال نمی پره
دانشجو: استاوووووووود استاد چکار کنیم من حرف شمارو نمیفهمم. یعنی شما امروز سهم نفروختی:
– جواب: چرا فروختم. سهمای بدم که استاپش فعال شد فروختم.
– آخیش منم فروختم و نقد نقد شدم.
– نخیر من نقد نقد نشدم من شکار کردم
– به جای کبوتر ها عقاب هارو گرفتم
– استاوووووووووود استاوووود مگه عقاب هم داشتیم میشه چنتا بگید!
– من بگم؟ ای سی دی خودش داره میگه
– دانشجو: تورو خدا چنتا بگید من ببینم
دیروز برا چه بانکی نقشه کشیده بودی گیرت نیومد؟ صادرات
برا چه معدنی؟ فملی
دنبال چه هولدینگی بودی؟ تاپیکو
چه دارویی آس بود؟ برکت
کدوم پالایشی گیرت نیومد؟ شراز
کدوم خودرویی دو هفته س راه نداده؟ خودرو
همه ش رو مفت میتونیستی بخری!
دیدگاهتان را بنویسید